بلاگ مستطاب زندگی

خرده روایت‌هایی درباره زندگی من

۲ مطلب با موضوع «کتابخانه» ثبت شده است

روزهای کوتاه جزیره

 

حبه قند دارد دندان می‌آورد. کلافه است. و نظم خواب و زندگی خودش و ما را به هم ریخته. مثلا ساعت سه نیمه شب بیدار می‌شود و یک‌طوری آواز می‌خواند و هر چیز را به دندان می‌کشد که انگار نه صبح است و چای ناشتا و نان  پنیر گردو را میل کرده و چای دوم را ریخته و هوس آواز هم کرده.

با اینکه امروز این‌طور شروع شد و البته من ساعت شش صبح شیفت را تحویل گرفتم و برادر هم به ما پیوست و ... زمان آن‌قدر زود گذشت که یوسف گفت مامان چرا می‌گویی ناهار! وقتی گفتم ظهر شده و وقت ناهار است باورش نمی‌شد. گفت امروز خیلی زود نگذشت؟ درست می‌گفت. من کار مفید زیادی نکرده بودیم، اما زمان به سرعت گذشته بود.

بعد فکر کردم زمان برای من وقتی که پروژه کاری ندارم همیشه همین‌طور می‌گذشت. و ربطی به دوران قرنطینه و غیر آن ندارد. تازه الان وقت آزادم هم بیشتر شده. چون همسر خانه است و همراه است. پس چرا تعجب می‌کنم؟

بعد گفت که خوش‌بحال فلان کشور که الان تازه از خواب بیدار شدن! (بچه‌ام هنوز نمی‌داند فرق تهران و ایران را و ماشاالله به موقعیت جغرافیایی و زمانی بیشتر کشورها هم مسلط است!)

در دلم گفتم خوش‌بحال من که تا چند ساعت دیگر شما می‌خوابید و زمان می‌شود مال خود خودم!

با این‌حال هی رفتم و آمدم جدول برنامه‌ریزی که چند شب پیش با مدادرنگی‌هایم در دفترم نوشتم را نگاه کردم و تا توانستم انجام دادم و خانه‌اش را رنگ کردم.

شب که شد هنوز خانه‌های زیادی مانده بود که خالی مانده بود.

داشتم به خودم سخت می‌گرفتم؟ یعنی خارج از ظرفیت من است این همه برنامه‌ ریز ریز؟ یا کافی است خودم و بدنم به آن عادت کنیم؟

این قرنطینه تا حالا که برای جدول رنگی رنگی من خوب بوده.

پیشنهاد می‌کنم اگر شلوغید و نمی‌توانید برای کارهایتان برنامه ریزی کنید یک کتاب خوب از «طاقچه» دانلود کنید و بخوانید.

کتاب روش بولت ژورنال، ردیابی گذشته، سازماندهی حال، طراحی آینده

نوشته رایدرکارول، ترجمه زهرا نجاری، انتشارات کوله پشتی.

پ.ن. اولین کتاب غیرچاپی‌ام را امشب خریدم و خواندم. همیشه فکر می‌کردم نمی‌توانم یک کار غیرچاپ شده و روی کاغذ آمده بخوانم و روی آن تمرکز کنم. مثل اینکه اشتباه می‌کردم. ممنون کرونا!

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه جناب اصفهانی

کتاب بعد از عشق الیف شافاک


بعد از عشق

نوشته الیف شافاک

ترجمه ارسلان فصیحی

نشر نیک

روایت بارداری در کتاب ها 

 

رمان بعد از عشق یا همان شیر سیاه الیف شافاک را دوست ندارم. هرچند به نظرم می‌آید که ترجمه خوب و روانی دارد و مترجم طنز داستان را هم به خوبی در آورده، و البته که چندبار مطمئن می‌شوم که مترجم زن نیست و ارسلان نام مردانه‌ای است. اما گمان می‌کنم که این مرد هم مثل اشمیت یا دنیای زنان را خوب می‌شناسد و یا مشاور زن خوبی دارد.

کتاب روایتی است از جنجال یک زن که می‌ترسد اگر مادر شود نتواند نویسنده بماند و همان ابتدا از خواننده می‌خواهد هرچه در این کتاب خواند فراموش کند.

و همین مرا یاد کتاب‌های یوسف می‌اندازد که در عنوان و شروع کتاب اصرار دارند این کتاب را باز نکنید، و یا این دکمه را فشار ندهید و یا ببر را بیدار نکنید. و دقیقا دارند می‌گویند چنین کنید.

من اگر قرار است یک کتاب را به محض خواندن فراموش کنم، اصلا چرا باید بخوانم؟

و آیا همین روش شروع کتاب، اثر آن را ماندگارتر نمی‌کند؟

شافاک در این کتاب به خوبی دنیای مغشوش درونش را تصویر می‌کند و برای این کار به معرفی زنان بند انگشتی درونش می‌پردازد. زنانی که بیشتر صفحات کتاب، نخ‌های الیف را در دست گرفته‌اند و او را مثل عروسک خیمه شب بازی تکان می‌دهند.

و در نهایت او افسردگی بعد از زایمان را هم پشت سر می‌گذارد و با زنان درونش از سر صلح در می‌آید و می‌تواند خودش نخ‌های محرکش را در دست بگیرد.

در میان هر فصل روایت زندگی‌اش یک فصل را به معرفی زنانی که زیست دیگرگون داشته‌اند، می‌نویسد. اما خیلی هم رفرنس نمی‌دهد که بفهمی این اطلاعات را از کجا آورده.

و شاید همین تزریق اطلاعات کتابخانه‌ای به کتاب است که باعث شد سخت تمامش کنم و بی‌میل بخوانمش.

چون احساس می‌کردم زنی در کتابخانه نشسته، کلی کتاب خوانده و فیش برداشته و حالا دارد داستانش را مطابق فیش‌هایش می‌نویسد و تنظیم می‌کند. مسیرش از قبل مشخص است و می‌خواهد از نقطه برسد به نقطه ب. و البته که به گمانم برخی قسمت‌های کتاب او هم یک‌طرفه به قاضی رفته بود.

تصویرهایی که شافاک در کتابش خلق کرده، علیرغم اینکه خواسته بود یادم نماند در خاطرم خواهد ماند. اما نمی‌توانم بفهمم قالب این کتاب رمان بود؟ بیانیه بود؟ جستار بود؟ زندگی‌نامه بود؟ یا چه؟ شاید همین سبک تازه شافاک باعث شده تا این کتاب در ترکیه و احتمالا جهان بسیار دیده شود. اما این سبک چیزی نبود که دوستش داشته باشم و بیشتر به نظر منی که بسیاری از گفته‌های او را به عنوان یک زن و یک مادر تجربه کرده بودم، ساختگی می‌آمد.

خرده‌ای به الیف شافاک نمی‌توان گرفت. او اثر خود را ساخته و می‌رود سراغ اثر بعدی.

ما باید کتاب زنان و مردان جامعه خودمان را بنویسیم. کتابی که علیرغم کمبودهایش روایت ما باشد و دوستش داشته باشیم.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه جناب اصفهانی