بعد از سال فلان، آن جمعیتی که زنده مانده‌اند مقاله‌ها و کتاب‌های بسیاری درباره دوران همه‌گیری کرونا خواهند نوشت، اما هیچ‌یک از آن‌ها از زنان، تغییرات زندگی‌شان و احساسات‌شان سخنی به میان نخواهند آورد.

و این مساله ریشه در جایی دیگر دارد. من گمان می‌کنم ما زن‌ها از یک جایی به بعد تصمیم گرفتیم از خودمان، رنج‌هایمان، چالش‌هایمان و آرزوهایمان حرف نزنیم.

شاید از آن روز که برچسب فمینیست بودن، بزرگتر و سنگین‌تر از خودمان شد و سلاحی گرم یا سرد در دست کسانی که زورشان می‌رسید.

خیال کردیم اگر دوست داشته باشیم مثل مردها کار کنیم، و یا کاری را انجام دهیم که دوستش داریم، مادر کافی نیستیم.

چه شد؟

ماهیت‌مان تغییر کرد. انعطاف‌پذیرتر و پلاستیکی‌تر شدیم. آن‌قدر که از هر طرف که بکشیم و بکشند، کش بیاییم.

اگر دلمان خواست کار کنیم، از خیلی زودتر شروع کردیم. از آشپزخانه، صبحانه، کلاس آنلاین، نظافت خانه، ناهار، رسیدگی به نیازهای فرزند دیگر، تکالیف دانش‌‌آموز و خطاب مربی که با مادرهای عزیز! شروع می‌شد، ناهار، میان وعده، بازی، نظافت، شام، جمع و جور کردن، خواب و قصه بچه‌ها و حالا اگر جانی مانده، بفرما کار!

امروز داشتم بیرون رفتن یک پدر و یک مادر مثلا برای یک جلسه کاری را تصور می‌کردم.

یک مادر احتمالا قرارش را برای بعد از کلاس آنلاین فرزندش تنظیم می‌کند. در مدتی که کلاس آنلاین برگزار می‌شود به کارهای خانه رسیدگی می‌کند. ظرف‌های صبحانه را جمع و بقیه ظرف‌ها را می‌شورد و جابجا می‌کند، ناهار را اماده می‌کند، به نیازهای فرزند دوم رسیدگی می‌کند و اگر کوچک باشد چندبار غذا می‌دهد و لباس عوض می‌کند، میان وعده آماده می‌کند، خانه را مرتب می‌کند، ناهار می‌دهد، برای زمانی که خانه نیست میان وعده مناسب آماده می‌کند، قبل از رفتن فرزندش را در انجام تکالیفش همراهی می‌کند، به فکر وعده شام هم هست. تا آخرین لحظه که دارد می‌رود، کارهای خانه را سامان می‌دهد. لباس می‌پوشد. و خداحافظی می‌کند.

و پدر:

هر وقت که خواست و توانست جلسه کاری را می‌گذارد. لباس می‌پوشد. و خداحافظی می‌کند.

و حالا در شرایطی که کرونا مسبب آن است، به اعتقاد من به مادرها بسیار سخت می‌گذرد.

آن‌ها قبلا حمایت محیط‌های امنی مثل مهدکودک، مدرسه و یا خانه عزیزانشان را داشتند که هرکدام از این مکان‌ها کاکرد داشت را می‌گرفتند. برای انجام کارهای خانه می‌توانستند روی کمک نیروهای خدماتی که برای انجام کار، دستمزد می‌گیرند حساب کنند.

سبد خانواده را با تنوع بیشتری از خوراکی پر می‌کردند. و احتمالا فراغت بیشتری برای کارهای خودشان داشتند. کارهایی که یا سود مالی را به صندوق خانواده واریز می‌کرد یا آن‌قدر ناچیز بود که به حساب نمی‌آمد.

حالا مادر هم نیروی خدماتی است و کارهای بی‌پایان و تکرای زیادی را انجام می‌دهد، هم مربی آماتوری است که باید با هر فرزند متناسب با سیستم خودش رفتار کند. هم باید وعده‌ها و میان وعده‌های بیشتری آماده کندو هم طوری برنامه‌ریزی کند که اوقات فراغت بچه‌ها در خانه غنی‌تر سپری شود. هم باید در کارگاه آنلاین متنوع شرکت کند و کتاب‌های بیشتری مطالعه کند تا کودکانش را از آسیب‌های این دوران دور نگه دارد.

هم پزشک تجربی تغذیه باشد و حواسش به خوراک اعضای خانواده باشد که کارشان به بیماری و تست و ... نرسد.

این‌ها همه خیلی زیاد است. و حتی نوشتنش با جزییات هم کار ساده‌ای نیست.

 

به امید خدا ادامه دارد ...