کمال‌گرایی می‌تواند ما را از پای در آورد پیش از آن‌که کامل شده باشیم!

و اگر لطف خدا نبود و عزیزانی نداشتم که این‌همه مرا شجاع کنند، هنوز داشتم فکر می‌کردم هنوز زود است که آن‌چه آموخته‌ام را به دیگران یاد بدهم. و بهتر است فلان کارگاه را هم بروم و فلان تکنیک را که احتمالا دوستش هم نخواهم داشت، یاد بگیرم و فلان کار را هم بسازم و اصلا تا فلان استاد هست من چطور جسارت کنم، دوربینم را ارتقا بدهم و ... .

اگر کاری که من بلدم، می‌تواند حال چند نفر دیگر را هم خوب کند چرا آموختنش را دریغ کنم؟

و در این زمان کوتاه چرا دایره‌ی دوستانم را بزرگ‌تر نکنم؟

دیروز اولین کارگاه جدی آموزش سفال آنلاینم را شروع کردم. و نتیجه‌اش برخلاف تصورم بود. و حالا بیشتر از 20 دوست تازه دارم که حداقل در یک چیز مشترک هستیم، ساختن!

کرونا دارد ما را شجاع‌تر می‌کند؟!           

این‌همه تصویر و شناخت که الان از خودمان داریم، قبل از کرونا داشتیم؟!

 

پ.ن. این همه کتابِ مقابل و رزومه‌ام زُل زده‌اند در چشم‌هایم که این‌همه درس خواندی و کار کردی که چنین؟

دوستشان دارم اما نمی‌توانم منتظر بمانم که روزی قضاوت‌ها تمام شود. این شرایطی است که در آن گیر افتاده‌ام. جزیره‌ای است گمشده که نمی‌توانم منتظر کشتی باشم تا بیاید و نجاتم بدهد. در این شرایط تازه همه چیز دست من نیست اما می‌دانم که باید خودم کاری کنم. و این هم یک راه است.

پ.ن. پذیرفتن شرایط تازه لزوما به معنای تسلیم شدن نیست.

پ.ن. عکس را رفیق بعد کلاس برایم ارسال کرده